محمد معینمحمد معین، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 25 روز سن داره

ماه کوچولوی آسمون زندگی مامانی و بابایی

هفته پانزدهم

  نی نی مخملی من، بدن کوچولوت توی این هفته پر از کرک های نازک شد. آآآآآخ الهی قربون مخملی نانازی خودم برم.نمی دونم الان رنگ موهای روی بدنت چه رنگیه اما هر چی هست این موها همش می ریزه و به جاش موهای جدید با رنگ واقعی به وجود میاد. حالا ابروهای ناز و قشنگت هم در حال روییدن و پر شدنه. سکسکه هم می کنی اما به خاطر وجود مایعات توی گلوت صداش رو نمی تونم بشنوم. ضمنا امعاءو احشاء تو هم در حال تکمیل شدن هستن. الهی دورت بگردم که از فردا وارد ١٦ هفتگیت می شی. عاشقتم و می بوسمت. ...
13 آبان 1392

انتخاب اسم قشنگت

پنجشنبه ٢٠/٤/٩٢ مصادف با دوم ماه مبارک رمضان بالاخره بعد از چند ماه که از بودن تو در کنارمون می گذشت اسم قشنگتو انتخاب کردیم. باباامیر خیلی واسه انتخاب اسمت اصرار می کرد و من خیلی وسواس به خرج می دادم.بالاخره روز پنجشنبه به خواسته مون رسیدیم. باباامیر نیت کرده بود که اسمت هر چی که هست مزین به نام های "محمد" و""علی"یا "فاطمه" و "زهرا" باشه. من و بابا خیلی خیلی دنبال اسم های قشنگ بودیم. به خاطر این که هنوز جنسیتت رو نمی دونستیم هم اسم های دخترونه انتخاب کردیم و هم اسم های پسرونه. اسم های دخترونه ای که انتخاب کردیم اینا بود: فاطمه ثناء، فاطمه سدنا، فاطمه سایدا، فاطمه مهلا و فاطمه ضحا. اسم های پسرونه ای هم که انتخاب کردیم اینا بود:علیسا...
13 آبان 1392

هفته چهاردهم

  دردونه مامان! هیچ می دونی که هر روزی که میگذره داری حسابی خودتو شیرین می کنی؟؟؟ در این دوره عضلات مخصوص مکیدن و غده‌های بزاقی شروع به فعالیت می‌کنن و غده‌های دندان‌ها هم به کامل شدن خود ادامه می دن. می دونی الان چقدری هستی؟ اندازه مشت دست مامان. الهی فدای قد و بالای کوچولو موچولوت بشم. ضمنا تو هم مثل مامانی قادر به مشت کردن دستات هستی.دارای اثر انگشت خاص خودتی.  لایه پوستی خارجی، باعث تفاوت‌های ژنتیکی خاص می شه. این روزا بابایی یه عالمه شیر کم چرب می خره تا ذخیره کلسیم لازم واسه پرورش استخوان هات موجود باشه.گردنت شروع به رشد و بلندتر شدن می کنه و دلیل این موضوع اینه ...
13 آبان 1392

هفته سیزدهم

  کوچولوی نازم! عکس العمل‌های جنینی ت فعال شده‌ان و پوستت بسیار حساسه. سرت هنوز نسبت به بدنت بزرگ‌تره. با شروع دوره سه ماهه دوم، رشدت بسیار سریع‌تر می شه. در این دوره اعضای بدن کوچولوت که قبلا شکل گرفته ان، شروع به پرورش یافتن و تقویت شدن می کنن. اعضای شکمت که قبلاً تو بند ناف بودن، حالا به درون شکم منتقل شدن. زبان و تارهای صوتی به تکمیل شدن می پردازن. چشمهای قشنگت هم به هم نزدیک‌تر می شن و گوش‌ها در محل خود ثابت می شن. خدایا واسه این همه زیبایی شکر!!! ...
13 آبان 1392

آزمایش NT

دوازدهمین هفته که تموم شد فرداش من و تو و بابایی رفتیم تهران تا آزمایش و سونوگرافی اولین دوره غربالگری سلامت جنین رو اونجا انجام بدیم. ناگفته نمونه که این آزمایش و سونوگرافی بیشتر از هر کسی مامان و بابای پرنیا جونی(دختر خاله من) رو اذیت کرد. مامان پرنیا (خاله منصوره) شده بود آشپز باشی و دست تنها بود . از طرفی مشغول پذیرایی از ما شده بود و از طرفی هم باید به امور مربوط به پرنیا که هنوز دو ماهش هم نشده بود رسیدگی می کرد. بابای پرنیا هم شده بود راننده در اختیار ما و حسابی تو گرمای تابستون به خاطر ما اذیت شد. اول تیر ماه بود. صبح زود با قطار رفتیم تهران. وقتی رسیدیم بابای پرنیا اومد دنبالمون. با هم رفتیم کلینیک امین. اما نوبت سونوگرافی به...
13 آبان 1392

هفته دوازدهم

  دوازده هفتگی مبارک عسلکم. بالاخره سه ماهه اول تموم شد و وارد مرحله دوم شدیم. در این زمان اجزای داخلی شکم در محل‌های اصلی خودشون قرار گرفتن. تو می تونی دهانت  رو باز و بسته کنی و انگشتان ناز دست و پای خودت رو تکون بدی که حالا ناخن هم روی اون ها دیده می شه. مغز با بالاترین سرعت ممکن در حال تکمیل شدن و رشده که ایشالا مثل انیشتین یه حالت خاص داشته باشه. در این زمان، سلول‌های عصبی به صورت تصاعدی در حال رشد بوده و شروع به فعال شدن کردن. ...
13 آبان 1392

هفته یازدهم

  نانازی خودم میدونی تو هفته یازدهم چقدری هستی؟ اندازه انگشت شماره ٥ مامانی. آآآآخی ، کوچولوی من! پلک ها و قفسه سینه ت دارن از چشمهای ناز و قلب مهربونت محافظت میکنن. ناخن هات بزرگتر شدن و رشد کردن. سرت هنوز از کل بدنت هم بزرگتره. ستون مهره هات به وضوح قابل مشاهده ان. و مهمتر از همه اینکه بلعیدن و لگد زدن رو یاد گرفتی. قربون دهن کوچولوت بشم شکموی مامان. فدای قشنگی های این هفته ت بشم که حسابی من و بابایی رو سر ذوق آورد. دوستت داریم کوچولوی نازم. ...
13 آبان 1392

هفته دهم

  کوچولوی نازنینم تو این هفته جزئیات مشخص‌تری داری و می تونی دست‌ها، کف دست‌ها و پاهای خودت رو تکون بدی. تو این هفته اندازه یک میگوی کوچولو شدی.وقتی تغییرات هفته به هفته تو رو به دیگران از جمله خاله منصوره (خاله خودم) و مامان جون زهرا(مامانم) میگم حسابی ذوق می کنن و تا آخر هفته هم به اسمی در موردت حرف می زنن که شبیهش هستی. این هفته هم از تمشک کوچولو به میگو کوچولو تغییر نام دادی. تو این هفته  ریشه‌های دندونت شروع به فرم گرفتن کرده. استخوان‌های کوچولوت که قراره یه روزی استخوانهای پهلوونی بشن، رشد کردن و موها در حال جوانه زدن هستن. الهی که فدای زلف هات بشم ماددددر. ...
13 آبان 1392